محل تبلیغات شما

ای دل صبور باش و مخور غم که عاقبت

این شامْ صبح گردد و این شبْ سحر شود.


بچه ها این پست خداحافظی منه. واقعا حرف خاصی ندارم بزنم جز اینکه درددل کنم چند وقت بود به این نتیجه رسیدم که با درد دل هم حال من خوب نمیشه و بدبختی زندگیم خیلی غیرقابل کنترل شده و از دست منو خواهرام هیچی برنمیاد. نبود مادر و نداشتن پشتوانه تو زندگی یه طرف و یک پدری که دلش تو این خونه نیس و تلاشای ما هیچ نتیجه مثبتی نداره هم یکطرف.  من نمیتونم مثلا  ادای زن هایی را در بیارم که مثلا شوهرشون بهشون خیانت کرده و مجبورن بخاطر خیلی چیزها دم نزنن من ادم فداکاری نیستم


بابا امشب وقتی اومد خونه و خودش را پوشونده بود که مثلا از استخر اومده و سرده و اتفاقی فهمیدم اصلا لباسای شنایی که روی بند رختی، آویزونه، خشک خشکه دلم برای بار هزارم شکست 


میدونید خسته‌شدم هی تلاش کردم کار برای خودم جور کنم و بزنم از خونه بیرون. خسته شدم ازینکه هی راه به راه دعا کردم برای ازدواج خودم و خواهرام نشد. چرا دعای یکیاین وسط برای ما نگرفت امسال ۳ تا از نزدیکترین دوستام عروس شدن و چند تاییم مادر شدن‌. لحظه اول کلی واسشون خوشحال میشدم و کلی تبریک و آرزوی خوشبختی براشون میکردم ولی کم کم میدیدم ای دل غافل پس چرا منو خواهرام جز عروسا نیستیم و حداقل ۱۰ روزی حالم خیلی بد بود. شاید از حسادتم باشه ولی هیچ وقت ادم حسودی نبودم و چشمم به داشته های دیگران نبود ولی از وقتی یادم میاد هر چی از خدا خواستم، نشده

خدا میدونه چقدر پیگیر کار پیدا کردن بودم و نشد. چقدر یه ازدواج خوب خواستم و نشد. خیلی بردیم.‌ سالهاست مرده ایم. خدایی هست؟ اگه هست چرا هر روز بغض ما بیشتر میشه چرا راهی باز نمیشه. چرا نمیشنوه اه و صدای ما را هر چی فک میکنم نمیدونم چه گناهیه که اینطور گریبان ما را گرفته و ول نمیکنه بنده خوبی واسش نبودم ولی بازم سر در نمیارم


حال بدی دارم. اونقد حالم بده که نتونستم به خواهرام نگم و بهشون گفتم اصلا نرفته شنا

باز با خدا در افتادم من نمیتونم خدا را دوست داشته باشم. من نمیتونم باهاش دلمو صاف کنم. خیلی حالم بده ازین زندگی گنددد

بعد چند روز این وبلاگ از دسترس خارج میشه ولی بهتون سر میزنم و اگه روزی روزگارم خوش شد، میام و خبرش را میدم


میشه دعا کنید امشب اگه خدایی هست، خوشحالمون کنه میشه دعا کنید هفته دیگه که تولدمه دوباره با حسرت نباشم

میشه دعا کنید حتی خاله و مادر مادرم سر از ما سه تا در بیارن و بس کنن این تنها گذاشتن ما را، در حالیکه رفتار پدرم را میدونن و در جریانن. کی باورش میشه مادربزرگم تنها نوه هاش که ما باشیم را دو سه ماه پیش دیده و ۵ شش ماهی هست نیومده خونمون یا تنها خاله مون ۲۰  روزه حتی یه احوالپرسی ساده ازمون نکرده در حالیکه ما زنگش زدیم و برنداشته و مسلما طبق معمول میگه سرش شلوغ بوده. این حجم تنهایی برام قابل هضم نیس


میشه برای ارامش ما ۳ دختر بی پناه و بی کس دعا کنید فرض کنید ما هم خواهرتونیم

بچه ها از همتون تشکر میکنم . همتون برام عزیزید. خدا میدونه اگه شماها نبودید من چقدر زودتر ازینها کم اورده بودم. شما چندین ساله دستم رو گرفتید. دست همتون را میبوسم. براتون بهترینها را ارزو میکنم. شما بودید که حرف هایی که نمیتونستم به کسی بزنم و یا روم نمیشد به ادمهای واقعی زندگیم بزنم گفتم. شما از ادمهای واقعی زندگیم واقعی تر بودید 


حلالم کنید

التماس دعا

خدانگهدارتون


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها